غزلیات حافظ – شماره 105
صوفی ار باده به اندازه خورَد نوشش باد
ور نه اندیشهٔ این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه مِی از دست توانَد دادن
دست با شاهدِ مقصود در آغوشش باد
پیرِ ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشَش باد
شاهِ تُرکان، سخنِ مدعیان میشِنَوَد
شرمی از مَظلَمِهٔ خونِ سیاوشش باد
گر چه از کِبر، سخن با منِ درویش نگفت
جان فدایِ شِکَرینپستهٔ خاموشش باد
چشمم از آینهدارانِ خط و خالش گشت
لبم از بوسهرُبایانِ بَر و دوشش باد
نرگسِ مستِ نوازشکُنِ مردمدارَش
خونِ عاشق به قدح گر بِخورد نوشش باد
به غلامیِ تو مشهورِ جهان شد حافظ
حلقهٔ بندگیِ زلفِ تو در گوشش باد
این غزل حافظ در ستایش از لذتهای زندگی، عشق و مینوشی است. حافظ در این شعر به دقت و درستی اشاره میکند که زندگی باید با لذتهای متعادل همراه باشد و از افراط در کارها پرهیز کرد. او همچنین اشاره به «باده» (شراب) دارد که نماد لذت و رهایی از نگرانیهاست. در ضمن، حافظ از بیعیب بودن و پاکی فکر و عمل در برابر اشتباهات و خطاهای بشری سخن میگوید.
شاعر به علاقه به زیباییها، از جمله چهره و نگاه عاشقانه اشاره میکند و در نهایت، خود را به عنوان غلام و مرید عشق بیان میکند، جایی که بندگی و محبت به معشوق در اوج است.
بهطور خلاصه، حافظ در این شعر بیان میکند که باید از زندگی لذت برد، اما بهطور متعادل و آگاهانه، در عین حال به معنویت و پاکی فکر و عمل توجه داشت.
این مطلب توسط سایت دکتر سعید بهکام، روانشناس بالینی،مشاور و سکستراپ در ایران (تهران) و کانادا (تورنتو، ریچموندهیل و ونکوور) به شما همراهان و مشترکان عزیز سایت بهکام تقدیم میشود.
2 دیدگاه دربارهٔ «غزل حافظ – شماره 105»
عالی بود
نیکا عزیز
ممنون از نظر دهی خوبتون